فضولی

فضولی

شمارهٔ ۱۹

۱

بهار آمد صدایی برنمی‌آید ز بلبل‌ها

مگر امسال رنگ دلربایی نیست در گل‌ها

۲

گل آمد نیست میل سیر گلشن نازنینان را

پریشان کرد گل‌های چمن را این تغافل‌ها

۳

چو رغبت نیست در عاشق چه سود از آنکه محبوبان

برافروزند عارض‌ها برافشانند کاکل‌ها

۴

درین موسم چرا دل‌ها مقید نیست در گلشن

مگر زنجیرهای زلف نگشادند سنبل‌ها

۵

چو غنچه صد گره دارد دل از غم وین غم دیگر

که دوران در گشاد هر گره دارد تعلل‌ها

۶

ازآن بگرفت در بر آب را گلشن به صد عزت

که پیدا کرد از اقبال او چندین تجمل‌ها

۷

فضولی رهگذار عشقبازی صد خطر دارد

شروع این طریق صعب را باید تأمل‌ها

تصاویر و صوت

نظرات