فضولی

فضولی

شمارهٔ ۱۹۵

۱

بخاک بنده رحم ای دلربا از تو نمی آید

تو سنگین دل بنی کار خدا از تو نمی آید

۲

چه سنگین دل کسی کز ناله و آهم نمی ترسی

ز سنگ خاره می آید صدا از تو نمی آید

۳

طریق مهربانی خوب می باشد ز محبوبان

تو هم محبوبی این خوبی چرا از تو نمی آید

۴

نمی آری ترحم بر من و سویم نمی آیی

ترا دانسته ام این کارها از تو نمی آید

۵

سوی ما نامه می خواستم هر لحظه بفرستی

چه حاصل آنچه می خواهیم ما از تو نمی آید

۶

وفای خود مگر صرف رقیبان کرده ای گل

که من جستم بسی بوی وفا از تو نمی آید

۷

فضولی بگذر از قید ورع می نوش و رندی کن

طریق زهد و آیین ربا از تو نمی آید

تصاویر و صوت

نظرات