
فضولی
شمارهٔ ۱۹۷
۱
سر مکش از من که از من درد سر خواهی کشید
هر دم از آه من آزار دگر خواهی کشید
۲
چاره بیدرایم کن ور نه از افغان من
محنت بیداری از من بیشتر خواهی کشید
۳
برنخواهم داشتن ای شمع چشم از قامتت
گر تو میل آتشم بر چشم تر خواهی کشید
۴
انتظاری می کشم عمریست تا دانسته ام
کآفتابی تیغ بر اهل نظر خواهی کشید
۵
سینه را پیش از گریبان چاک خواهم زد اگر
دامن از دست من خونین جگر خواهی کشید
۶
خوش دلم زین رهگذر گر لطف می آیی برم
آه اگر روزی قدم زین رهگذر خواهی کشید
۷
محنت خوبان فضولی نیست در دنیا همین
روز محشر هم عذابی زین بتر خواهی کشید
تصاویر و صوت

نظرات