فضولی

فضولی

شمارهٔ ۱۹۹

۱

بی تو ای عمر مرا صحبت جان نیست لذیذ

شهد هر کام که باشد جهان نیست لذیذ

۲

همه دم ذکر لبت ورد زبانست مرا

هیچ جلاب جز اینم بدهان نیست لذیذ

۳

باده تلخ که بی ساقی گلرخ باشد

بارها تجربه کردیم چنان نیست لذیذ

۴

وعده وصل چو دادی منشان منتظرم

روشنست این که حیات نگران نیست لذیذ

۵

جفا می کشدم یار مگر می داند

که مرا بی قد او روح روان نیست لذیذ

۶

نیست در ساغر ایام بجز زهر جفا

عاشقان را روش دور زمان نیست لذیذ

۷

داد ایام مرا شربت هر کام که هست

غیر شهد الم عشق بتان نیست لذیذ

۸

شده پیر فضولی ز جهان کام مجوی

زود بگذر که جهان جز به جوان نیست لذیذ

تصاویر و صوت

نظرات