فضولی

فضولی

شمارهٔ ۲۳۵

۱

باغ حسن از گل رخسار تو دارد رونق

کشور عشق بتیغ مژه ات یافت نسق

۲

سالک راه ترا خون جگر زاد سفر

مصحف روی ترا پیر خرد طفل سبق

۳

صفت حسن تو در صفحه ایام نیافت

چرخ هر چند درین نسخه بگرداند ورق

۴

می برد راه بسر منزل وصل تو کسی

که بهر نیک و بدی نیست مقید مطلق

۵

ژنگ رشک از نم خاکیست بر آیینه مهر

که برو از گل روی تو فتادست عرق

۶

دل سرگشته ما بی تو شد آغشته بخون

چرخ را دوری خورشید دهد رنگ شفق

۷

در ره عشق فضولی چه غم از کج نظران

می رسد راست روان را مدد از جانب حق

تصاویر و صوت

نظرات