فضولی

فضولی

شمارهٔ ۲۴۲

۱

نه چندان است مرا در غم هجران تو حال

که توان گفت و توان دید و توان کرد خیال

۲

الم و درد و غم و محنت عشقت دارم

همه وقت و همه روز و همه ماه و همه سال

۳

دور بر عکس مرادست ازان می طلبم

ز وصال تو فراق و ز فراق تو وصال

۴

ز تو هرگز بسؤالی نشنیدیم جواب

چه جوابست ترا گر شود این از تو سؤال

۵

تلخی زهر غمت کرد ملولم ز حیات

چه شود شربت اهل تو کند دفع ملال

۶

شدم از وصل تو محروم چه دین دارد عشق

که بمن کرد حرام آنچه بغیرست حلال

۷

نیست ممکن که بران زلف ببندم خود را

گرچه از ضعف فضولی شده ام موی مثال

تصاویر و صوت

دیوان فارسی فضولی به کوشش حسیبه مازی اوغلی - محمد بن سلیمان فضولی - تصویر ۴۵۵

نظرات