
فضولی
شمارهٔ ۲۴۲
۱
نه چندان است مرا در غم هجران تو حال
که توان گفت و توان دید و توان کرد خیال
۲
الم و درد و غم و محنت عشقت دارم
همه وقت و همه روز و همه ماه و همه سال
۳
دور بر عکس مرادست ازان می طلبم
ز وصال تو فراق و ز فراق تو وصال
۴
ز تو هرگز بسؤالی نشنیدیم جواب
چه جوابست ترا گر شود این از تو سؤال
۵
تلخی زهر غمت کرد ملولم ز حیات
چه شود شربت اهل تو کند دفع ملال
۶
شدم از وصل تو محروم چه دین دارد عشق
که بمن کرد حرام آنچه بغیرست حلال
۷
نیست ممکن که بران زلف ببندم خود را
گرچه از ضعف فضولی شده ام موی مثال
تصاویر و صوت

نظرات