فضولی

فضولی

شمارهٔ ۲۵۳

۱

من که بی‌لاله‌رخی ساکن گلخن شده‌ام

زآتش عشق چنین سوخته خرمن شده‌ام

۲

بی‌گل روی تو و گلشن کویت عمریست

فارغ از میل گل و رغبت گلشن شده‌ام

۳

می‌شوی یار کسان می‌کشی از غصه مرا

جان من راضی ازین غصه به مردن شده‌ام

۴

گلبن پر گل و گلزار غم خوار مبین

من عریان که به داغ تو مزین شده‌ام

۵

می‌جهد آتشم از دل همه‌شب در کویت

ز آتش دل شجر وادی ایمن شده‌ام

۶

هیچ کس نیست که در بند غم زلف تو نیست

نه همین بسته زنجیر غمت من شده‌ام

۷

دوست را نیست فضولی غم ناکامی من

آه ازین غم که به کام دل دشمن شده‌ام

تصاویر و صوت

نظرات