فضولی

فضولی

شمارهٔ ۲۶۰

۱

اگر میرم نخواهد کم شد آب چشم نمناکم

به هر سو چشمه ای ، خواهد روان شد از سرِ خاکم

۲

به امیدی که جا در پهلویش سازم شدم راضی

که ریزد خون من چون صید و بر بندد به فتراکم

۳

شدم از خاکساران در میخانه وه کآخر

مذاق باده بر خال سیه بنشاند چون تاکم

۴

نماند از ضعف در من طاقت تقریر حال دل

مگر تحقیق حال دل کنند از سینه چاکم

۵

ندارد غیر تو جا در دلم تا باورت گردد

نظر انداز بر آیینه لوح دل پاکم

۶

ز پا افکند ضعفم نیست یاری دست من گیرد

مگر از خاک گاهی اشک بر دارد چو خاشاکم

۷

فضولی گر هوای لعل او دارم عجب نبود

چو ذوق عشق در جان باختن کردست بی‌باکم

تصاویر و صوت

دیوان فارسی فضولی به کوشش حسیبه مازی اوغلی - محمد بن سلیمان فضولی - تصویر ۴۷۱

نظرات

user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۲/۱۲/۲۹ - ۱۳:۱۰:۱۰
به هر سو چشمه ای ، خواهد روان شد از سرِ خاکم