فضولی

فضولی

شمارهٔ ۲۶۴

۱

رحم بر زاری من یار ندارد چه کنم

یار پروای من زار ندارد چه کنم

۲

دلم از طعنه اغیار بجان آمد و یار

خبر از طعنه اغیار ندارد چه کنم

۳

دیده عمریست که خونبار شدست از غم او

او غم دیده خونبار ندارد چه کنم

۴

در غم عشق به از صبر ندیدم کاری

دل شیدا سر این کار ندارد چه کنم

۵

چون نماند ز تو پنهان غم ناگفته من

با تو کس قدرت گفتار ندارد چه کنم

۶

نیست بی محنت اغیار وصال رخ یار

باغ عالم گل بی خار ندارد چه کنم

۷

درد دل چند کنم شرح فضولی بر یار

یار فکر من افگار ندارد چه کنم

تصاویر و صوت

دیوان فارسی فضولی به کوشش حسیبه مازی اوغلی - محمد بن سلیمان فضولی - تصویر ۴۷۴

نظرات