
فضولی
شمارهٔ ۲۷۳
۱
عمریست ای پری که رخت را ندیدهایم
ما را تو دیدهای و تو را ما ندیدهایم
۲
بسیار دیدهایم بتان کمالتفات
کمالتفاتتر از تو قطعا ندیدهایم
۳
چون آب گشتهایم بسی گرد باغها
سروی بسان آن قد رعنا ندیدهایم
۴
جایی نرفتهایم که آنجا ز درد و غم
اسباب مرگ خویش مهیا ندیدهایم
۵
با کس نکردهایم دمی همدمی کزو
صد داغ درد بر دل شیدا ندیدهایم
۶
معلوم کردهایم به از رنج عشق نیست
با آنکه روی راحت دنیا ندیدهایم
۷
از حد زیاده است فضولی جنون تو
کس را چنین مقید سودا ندیدهایم
نظرات