
فضولی
شمارهٔ ۲۷۶
۱
با هر که غیرتست نگاهی نکرده ایم
ما را چه می کشی چو گناهی نکرده ایم
۲
تا شعله برون نشود ز آتش درون
هرگز ز درد عشق تو آهی نکرده ایم
۳
یارب چرا ز ماه و شان خالیست شهر
ماهیست ما نظاره ماهی نکرده ایم
۴
جز نقد شوق و دولت عشق تو در جهان
هرگز نظر بمالی و جاهی نکرده ایم
۵
تیغ زبان ماست که عالم گرفته است
ما فتح کشوری بسپاهی نکرده ایم
۶
یارب چرا شدست سیه روزگار ما
ظلمی بهیچ خانه سیاهی نکرده ایم
۷
ما را ز دهر نیست فضولی تمتعی
زین باغ میل برگ گیاهی نکرده ایم
نظرات