فضولی

فضولی

شمارهٔ ۲۷۹

۱

زین شکوه ها که دم بدم از یار می کنم

مقصود ذکر اوست که تکرار می کنم

۲

دارم زهر که طالب دنیاست نفرتی

سلطانم از گدا صفتان عار می کنم

۳

ناصح مگو که عشق بتان را ثبات نیست

عمریست من تردد این کار می کنم

۴

کم می شود ز گریه چو خونابه جگر

بد می کنم که گریه بسیار می کنم

۵

باشد که از کسی بتوان یافت چاره

با هر که هست درد تو اظهار می کنم

۶

در ترک ناله ام مکن اندیشه دگر

اندیشه ز طعنه اغیار می کنم

۷

کس را ز درد عشق فضولی نجات نیست

بیهوده من علاج دل زار می کنم

تصاویر و صوت

نظرات