فضولی

فضولی

شمارهٔ ۳۰۳

۱

نسبت شمشاد با آن سرو قامت چون کنم

ور کنم با طعنه اهل ملامت چون کنم

۲

می کند رسوا مرا هر جا که باشم دود آه

سخت دشوارست رفع این علامت چون کنم

۳

جز ملامت نیست رسم راه پیمایان عشق

من درین ره دعوی صبر و سلامت چون کنم

۴

هست از سر دلم پیر مغان را آگهی

منکر حس چون شوم نفی کرامت چون کنم

۵

در نمی آید بلای روز هجران در حساب

نسبت این روز با روز قیامت چون کنم

۶

چون متاعی نیست جز محنت سرای درد را

من درین محنت سرا میل اقامت چون کنم

۷

گرچه می‌فرمایدم ناصح فضولی ترک عشق

عاقلم، کاری که می‌آرد ندامت چون کنم

تصاویر و صوت

نظرات