
فضولی
شمارهٔ ۳۱۴
۱
در دل الم از غنچه خندان تو دارم
در دیده نم از لعل درافشان تو دارم
۲
آشفتگی از سنبل گیسوی سیاهت
سرگشتگی از سرو خرامان تو دارم
۳
بر رشته جان سبحه صفت صد گره از غم
در حسرت عقد در دندان تو دارم
۴
امید ندارم رهم از دام بلایی
کز سلسله زلف پریشان تو دارم
۵
در روز وصال تو محالست نشاطم
در دل چو خیال شب هجران تو دارم
۶
کس نیست بکشتن ز غمم باز رهاند
عمریست که این چشم ز چشمان تو دارم
۷
افغان ز که داری تو فضولی که همه شب
افغان من بد روز ز افغان تو دارم
تصاویر و صوت

نظرات