
فضولی
شمارهٔ ۳۴۶
۱
اگر چه نیست ترحم ترا بزاری من
نمی شود ز تو قطع امیدواری من
۲
بجور کشت مرا در وفای تو اغیار
ترا چه شد که نکردی بلطف یاری من
۳
شدم فتاده تر از خاک ره نکرد کسی
بخاک پای تو اظهار خاکساری من
۴
ز جست و جوی تو یک دم قرار نیست مرا
قرار یافت بدور تو بی قراری من
۵
فتاده ام برهت سوی من فکن نظری
کجا رسید ببین در ره تو خواری من
۶
مرا ز آتش دوزخ چه باک روز جزا
طریق عشق تو بس راه رستگاری من
۷
غم فراق فضولی مرا رساند بجان
اجل کجاست که آید بغمگساری من
نظرات