فضولی

فضولی

شمارهٔ ۳۸۴

۱

در دیده نور در تن جان عزیز مایی

اما چه سود خود را هرگز نمی نمایی

۲

بسیاری رقیبان از بی مثالی تست

کم نیست این که باشد شهری و مه لقایی

۳

جز نام دلنوازی ورد زبان ندارم

قانون نیم که خیزد از هر رکم صدایی

۴

ماه فلک مثالم خوی دگر گرفته

نازل شده است بر من از آسمان بلایی

۵

در هر دعا برنگی دیدم جفایی از تو

خاصیتی است بی شک در ضمن هر دعایی

۶

دل جست راه عشقت جان خواست خاک پایت

هر یک گرفته راهی هر یک فتاده جایی

۷

نه حقه فلک را بر هم زدم فضولی

در هیچ جا ندیدم درد ترا دوایی

تصاویر و صوت

نظرات