فضولی

فضولی

شمارهٔ ۳۹

۱

گر نباشد قید آن گیسوی خم بر خم مرا

کی بصد زنجیر بتوان داشت در عالم مرا

۲

با خیال آن پری خو کرده ام ناصح برو

خوش نمی آید ملاقات بنی آدم مرا

۳

نه منم بی غم نه غم بی من دمی ایزد مگر

آفرید از بهر من غم را و بهر غم مرا

۴

بی لب میگون آن گلرخ نمی یابم فرح

گر شود جمشید ساقی می ز جام جم مرا

۵

گرچه دارم جسمی از سودای زلفت ناتوان

من هلال اوج سودایم نه بینی کم مرا

۶

کو ستمکاری که از غم بر دلم داغی نهد

دل گرفت ای همنشین از خاطر خرم مرا

۷

ناله دارد فضولی درد سر می آورد

روز تنهایی نمی خواهم شود همدم مرا

تصاویر و صوت

نظرات