
فضولی
شمارهٔ ۳۹۰
۱
از پری رویان بدل بردن همین مایل تویی
آن که می خواهد دل عشاق خونین دل تویی
۲
بی تو گر باشد بچشمم تیره عالم دور نیست
رونق این کارگاه و شمع این محفل تویی
۳
شد جمال لیلی و شیرین ز شرمت پرده پوش
ناقصی چندند خوبان دگر کامل تویی
۴
با توام خوش حال در ملک وجود ای درد عشق
بی تو چون باشم انیس من درین منزل تویی
۵
از تو می خواهم مدد در بند زلف او صبا
ز آن که بگشاینده این عقده مشکل تویی
۶
گر تویی منسوب بر بیداد او ای دل مرنج
بر که عرض نقد حسن خود کند قابل تویی
۷
کرده دفع غم عالم فضولی با جنون
در میان مردم عالم همین عاقل تویی
نظرات