
فضولی
شمارهٔ ۳۹۵
۱
ما چه کردیم چه گفتیم چه دیدی چه شنیدی
که ما ز قطع نظر کردی و پیوند بریدی
۲
بتو گفتم مشنو در حق من قول رقیبان
آه ازین غم که شنیدی سخن من نشنیدی
۳
بی تو فریاد کنان جان بسپردم بعیادت
نرسیدی بسر من نه بفریاد رسیدی
۴
حال من گشت ز نادیدن زلف تو پریشان
این پریشانی دیگر که تو این حال ندیدی
۵
رغبت شیوه ناخوب ز خوبان چه مناسب
تو که خوبی نه خوش است این که ره جور بریدی
۶
نکشیدند مگر بار تو ای مه که بدین سان
دامن از صحبت احباب بصد ناز کشیدی
۷
عاقبت یار جفاکار وفا کرد فضولی
یافتی آن چه دمادم ز خدا میطلبیدی
نظرات