فضولی

فضولی

شمارهٔ ۴۰۹

۱

نپرسد از من بی کس درین دیار کسی

کسی نیم که ز من گیرد اعتبار کسی

۲

بشرط صبر بیوسف چو می رسد یعقوب

چرا کند گله از دور روزگار کسی

۳

چو هست محنت هجران بقدر مدت عمر

چرا بوصل نباشد امیدوار کسی

۴

گل مراد بر آرد اگر دهد آبی

ز ابر صبر بگلزار انتظار کسی

۵

شعاع مهر محبت کمندها دارد

نمی رود سوی خوبان باختیار کسی

۶

چه غافلی که ترحم نمی کنی یک بار

اگر برای تو میرد هزار بار کسی

۷

ز سنگها که زدی بر سرم دهد یادم

مرا چو لوح نهد بر سر مزار کسی

۸

سرود ذوق فضولی ز کس نمی شنوم

مگر نماند ز رندان باده خوار کسی

تصاویر و صوت

نظرات