فضولی

فضولی

شمارهٔ ۶۳

۱

بهر صید آن ترک بدخو بر سمند کین نشست

باز خواهد شد عنان صبر صد مسکین ز دست

۲

دید چون لطف جمالت باز بر هم زد زرشک

نقش بند دهر در گلزار هر آیین که بست

۳

گر خورد خونابه دل بر یاد لعلت دور نیست

باده پندارد اگر آبی دهی رنگین به مست

۴

پرده افکندی ز عارض ماه را تابی نماند

چین گشادی زلف را بازار مشک چین شکست

۵

تیشه فرهاد بهر کوه کندن بس بود

شعله کو آتش او در غم شیرین بجست

۶

نیست عالم را ثباتی پیش اهل اعتبار

هست بر آب روان نقش حبابی این که هست

۷

من نه تنها باختم در راه آن بت نقد دین

زان بت بی دین فضولی هیچ اهل دین نرست

تصاویر و صوت

نظرات