فضولی

فضولی

شمارهٔ ۸۰

۱

گل بباغ آمد ولی از عمر خود کامی نیافت

خارها در زیر پهلو داشت آرامی نیافت

۲

کرد بلبل پیش گل بنیاد درد دل بسی

زود گل بگذشت و آن درد دل اتمامی نیافت

۳

وه چه ملکست این که دور گل گذشت کس درو

رونق بزمی ندید و نشاه جامی نیافت

۴

دوخت دوران از لطافت خلعتی اما چه سود

قابل تشریف این خلعت گل اندامی نیافت

۵

گل که دیر آمد چرا زین باغ رحلت کرد زود

غالبا چون من ز کس اعزاز و اکرامی نیافت

۶

چون ننالیم از جفای گردش گردون دون

هیچ کار ما ز دور او سرانجامی نیافت

۷

پایه قدر سخن دانان فضولی پست شد

زین سبب هرگز درین کشور کسی نامی نیافت

تصاویر و صوت

دیوان فارسی فضولی به کوشش حسیبه مازی اوغلی - محمد بن سلیمان فضولی - تصویر ۳۱۴

نظرات