
فضولی
شمارهٔ ۴۱
۱
تعرضی بفلک دوش کردم و گفتم
که ای نیافته کس از تعرض تو امان
۲
کدام شیوه گزینم چه کار گیرم پیش
که عاقبت نرسانی مرا زیانی ازان
۳
فلک ز روی غضب تند گشت و داد جواب
که بی گناه تعرض بحال من مرسان
۴
من آن نیم که ز من بی جهت کسی رنجد
تعرضی که مرا هست بی وسیله مدان
۵
گر از میانه چو خط دایره کنار گرفت
که از کنار بنقطه کشیدمش بمیان
۶
گر از تعرض بیداد من حذر داری
توکلی کن و بردار دل ز کار جهان
۷
مشو مقید منصب مبین ملالت عزل
مخواه فایده در عمل مکش نقصان
۸
ترا نظایر و اقران گروه پاکانند
نگاه دار حدود نظایر و اقران
نظرات