
فضولی
شمارهٔ ۸۶
۱
در پرده شدی پرده فتاد از کارم
خون گشت روان و چشم گوهر بارم
۲
بگداخت تنم سوخت دل افگارم
دریاب و گرنه می کشد غم زارم
نظرات