
فضولی
بخش ۲ - نشاه جام اول
۱
بیا ساقی آن آب آتش مزاج
کزو جمله درد دارد علاج
۲
بهمن ده مده بیش ازین انتظار
که دارم بسی درد سر از خمار
۳
بیا ساقی آن آتش آبوَش
که هست آرزویِ منِ دردکش
۴
بده تا به رویم به توفیق او
گشاید در گنج صد آرزو
۵
بیا ساقی آن راح راحتفزای
که هست از همهکار مشگلگشای
۶
به من ده ز من ساز غافل مرا
بهغم کار مگذار مشگل مرا
۷
چو بک جام دادی من خسته را
گشودی زبان فرو بسته را
۸
بهسر نشئه جام اول دوید
زبان را زمان تکلم رسید
۹
کنون بشنو از من که از گنج راز
بهروی تو خواهم دری کرد باز
نظرات