
فضولی
بخش ۶ - نشأه جام سوم
۱
بیا ساقی آن جوهر صاف و پاک
که جمشید برد آرزویش بخاک
۲
بمن ده که جمشیدیم آرزوست
نه با ملک جمشیدیم من به اوست
۳
بیا ساقی آن ساغر سینه سوز
که می سوزد از شوق آن جم هنوز
۴
بمن ده که آتش بهستی زنم
در دین آتش پرستی زنم
۵
بیا ساقی آن راح ریحان شمیم
که کیفیت اوست خلق کریم
۶
بمن ده دلم را گره بر گشای
برویم در راز دیگر گشای
۷
ازین بیش فکر دل ریش کن
بجام سیوم نشأه ام بیش کن
۸
که نطق از سیوم نشأه گویا کنم
رموز دگر بر تو افشا کنم
نظرات