قاآنی

قاآنی

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱۶ - در مدح معتمدالدوله منوچهرخان ‌گوید

۱

ماه من در جمع تا چون شمع چهر افروخته

یک جهان ‌بروانه را از سوز غیرت سوخته

۲

سوزن مژگان او با رشتهٔ مشکین زلف

دیدهٔ ما را به روی او ز حیرت دوخته

۳

چند از این‌خامان دلا جو‌یی علاج ‌سوز عشق

چارهٔ این آتش سوزان بجو از سوخته

۴

در دل من سوز عشق و برزخ من داغ مهر

او چو شمع و لاله دارد رخ چرا افروخته

۵

آب‌ آتش را کند خاموش اینک آب چشم

در دل من آتشی از عشق یار افروخته

۶

غمزهٔ‌ او بی‌سبب‌ خونخواره و دلدوز نیست

غالباً این شیوه از تیر امیر آموخته

۷

معتمد آن اعتماد دولت شه‌کآسمان

خاک راهش را به صد ملک جهان نفروخته

۸

آصف دیوان ملک جم‌که مور تیغ او

روز هیجا با هزاران اهرمن ‌کین توخته

۹

عالمی ‌در دولت ‌او سیم و زر اندوختند

غیر قاآنی‌ که‌ گنج و شکر و صبر اندوخته

تصاویر و صوت

نظرات