قاآنی

قاآنی

قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - د‌ر مدح محمد شاه غازی رحمه‌الله فرماید

۱

عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت

صد شکر که این آمد و صد شکر که آن رفت

۲

این با طرب و خرمی و فرخی آمد

وان با کرب و محنت و رنج و مرضان رفت

۳

عید آمد و شد عیش‌ و نشاط و طرب آغاز

مه رفت و خرافات گزافات خران رفت

۴

ایام نشاط و طرب و خرمی آمد

هنگام بساط شغب و زرق و فسان رفت

۵

لاحول‌کنان آمد تا خانه ز مسجد

عابد که به مسجد ز سوی خانه دوان رفت

۶

عید آمد و شد باز در خانهٔ خمّار

شاهد به میان آمد و زاهد ز میان رفت

۷

این طُرفه‌ که با مسجد و سجاده و دستار

زاهد سبک از زهد پی رطل‌ گران رفت

۸

ما هم چله سازیم دگر با می و معشوق

سی روزه به دریوزه انیمان‌که زیان رفت

۹

رندانه به میخانه خرامیم و گذاریم

سر در کف آن پای که تا دیر مغان رفت

۱۰

یعنی به در قبلهٔ عالم‌، شه آفاق،

سازیم ازین‌ روی ‌که بر یاد شهان رفت

۱۱

ای ترک بپیما به طرب جام جهان‌بین

هان وقت غنیمت بشمر ورنه جهان رفت

۱۲

چندی سپری‌ گشت‌ که بی‌خون دل خم

خوناب جگر ما را از دیده روان رفت

۱۳

گلچهربُتا، بادهٔ ‌گلرنگ بیاور

ما را نه جز آن قسمت بر آب رزان رفت

۱۴

مستم ‌کن از آن سان ‌که خراب افتم تا عید

وآگه نه اگر دی شد و گر فصل خزان رفت

۱۵

پیش آی و کن از بادهٔ ‌گلرنگ عمارت

ویرانهٔ دل را که به تاراج غمان رفت

۱۶

یاقوت روان‌خیز مرا قوت روان دار

ررزی نگری ورنه ز جسمم‌ که روان رفت

۱۷

در مشرب چشم و لب تو باده حرامست

آن را که‌ کشد جام ز غم، خط امان رفت

۱۸

ای ترک کماندار که پیکان نگاهت

از راه نظر، ما را تا جوشن جان رفت

۱۹

تو سروی و هرگز نشود سر‌و گرایان

وین طرفه‌ که با سرو روان‌ کوه ‌گران رفت

۲۰

از موی میان‌، کوه سرینت بوَد آون

پیوند چنین مو را، با کوه، چه سان رفت؟

۲۱

هر گه نگرم کوه تو، چون چشمه که در کوه-

بینند که از حسرت، آبم ز دهان رفت

۲۲

بوسیدن آن لب هوسم باشد و از بیم

پیش تو حدیثیم نباید به زبان رفت

۲۳

نَشْگِفت ‌که رحمت ‌کند و کام ببخشد

پیری چو منی را که به سر، چون تو جوان رفت

۲۴

پیش آی و بهِل تا لب لعل تو ببوسم

کاندر غمت از جان و تنم تاب و توان رفت

۲۵

ای ماه زمین، بوسه دریغ ار نکنی به

زان لب‌ که درو مدحتِ دارای زمان رفت

۲۶

دارای جوانبخت، محمدشه غازی

کش صیت ظفر بر همه اقطار جهان رفت

۲۷

شاهی‌که ز عدلش‌، به چرا بی‌ژم و وحشت

آهوبره در خوابگه شیر ژیان رفت

۲۸

ببریست عدوخوار، چو در رزم عنان داد

ابریست‌ گهربار، چو در بزم چمان رفت

۲۹

تا بوسه زند بر در او وهم بسی سال

بایدش فراتر ز بر کاهکشان رفت

۳۰

جز در دل بدخواه نشیمن نگزیند-

پرّنده عقابیش ‌که از ناف‌ کمان رفت

۳۱

تیغش به وغا، گرنه خلیفهٔ ملک‌الموت-

چونست‌ که بایدش پی غارت جان رفت

۳۲

در دورهٔ عدلش شده عالم همه آباد

الّا که خرابی همه بر معدن و کان رفت

۳۳

چون نعره‌ کشد کوسش، در هقعه ز بیمش

از جان بداندیش، بر افلاک فغان رفت

۳۴

هرجا که پی رزم‌ کند عزم به رغبت

سوزنده‌جحیمیست ‌که بایمش قران رفت

۳۵

ماهیست فروزنده چو بر تخت خلافت

مهریست ‌درخشنده چو جامش ‌به ‌لبان رفت

۳۶

آن روز که می زد ازلی نقشِ دو گیتی

بر رزق دوگیتیش‌ کف راد، ضمان رفت

۳۷

شاها ملکا دادگرا مُلک‌ستانا

ای‌ کایتِ حُکمت به‌همه‌ کون و مکان رفت

۳۸

اوصاف جلال تو نهشتند به جایی

کانجا نتوان هرگز با پای‌ گمان رفت

۳۹

تا هست جهان، شاه جهان باش که ‌گیتی

با عدل تو اش، مسخره بر باغ جنان رفت

تصاویر و صوت

دیوان کامل حکیم قاآنی شیرازی با مقدمه و تصحیح ناصر هیری - قاآنی شیرازی - تصویر ۴۵۹
دیوان حکیم قاآنی شیرازی (براساس نسخه میرزا محمود خوانساری) به تصحیح امیرحسین صانعی - قاآنی شیرازی - تصویر ۱۴۷

نظرات

user_image
حسین
۱۳۸۹/۱۰/۱۴ - ۰۰:۰۹:۲۹
بیت اول مصرع دوم، آنچه که شنیدیم و گفتند باید به صورت ذیل باشد:صد شکر که این آمد و صد «حیف» که آن رفت
پاسخ: نقل نسخهٔ چاپی همین است و البته در صورتی که ادامهٔ قصیده را مطالعه بفرمایید و بدگویی شاعر را از ماه رمضان ببینید تأیید می‌کنید که صحیحش همین است و آنچه شما شنیده‌اید به مناسبت کارکردی که دارد تحریف عمدی همین بیت است.
user_image
ناشناس
۱۳۹۲/۰۵/۱۰ - ۰۳:۳۵:۳۷
عید رمضان امد و ماه رمضان رفتصد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
user_image
احمد رحمت بر
۱۳۹۴/۰۴/۲۴ - ۱۶:۱۳:۱۰
بیت 16 چند اشتباه دارد، شکل درست آن (از نظر بنده)، چنین است:یاقوت روان خیز مرا قوت روان داد / روزی نگری ورنه ز جسمم که روان رفت
user_image
احمد رحمت بر
۱۳۹۴/۰۴/۲۴ - ۱۶:۱۸:۰۱
بیت 18 مصرع دوم چنین درست است:از «راه» نظر ما را تا جوشن جان رفت
user_image
احمد رحمت بر
۱۳۹۴/۰۴/۲۴ - ۱۶:۲۵:۳۹
شکل صحیح بیت 33 مصراع اول:چون نعره‌ کشدکوسش در «وقعه» ز بیمش
user_image
سجاد زارع
۱۳۹۶/۰۴/۰۴ - ۰۹:۴۹:۴۵
« صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت » شعریست از ملک الشعرای بهار که مصرع اول آن نیز اینگونه میباشدشاهی به میان آمد و شاهی زمیان رفتصد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
user_image
حسن علامی
۱۳۹۶/۰۴/۰۵ - ۱۹:۲۷:۱۸
من تصور می‌کنم در بیت چهارم «تعب» صحیح باشد نه «شعب»
user_image
حسن علامی
۱۳۹۶/۰۴/۰۵ - ۱۹:۳۰:۱۳
همین‌طور در بیت هفتم معنایی برای «انیمان» نیافتم
user_image
حسن علامی
۱۳۹۶/۰۴/۰۵ - ۱۹:۳۲:۴۸
و همین‌طور در مصراع «شاه که ز عدلش‌ن» الخ حرف «ن» اضافی باید باشد
user_image
حسن علامی
۱۳۹۶/۰۴/۰۵ - ۱۹:۳۴:۱۹
و همین‌طور در مصراع: سوزنده جحیمی است که «بایمش» قران رفت، باید «با یمن» باشد.
user_image
ازمابهتران
۱۳۹۶/۰۸/۱۱ - ۰۳:۴۰:۵۷
با این حساب معلوم نیست کی این مصرع جعلی را نشر داده!!"صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت"درواقع شاهکارقاآنی را خواسته به ضدش تبدیل کنه
user_image
سعید
۱۳۹۸/۱۰/۲۱ - ۱۰:۴۷:۱۱
دوستانی که بیت رایج در میان مردم مد نظر دارند توجه داشته باشند که مصرع اول این بیت از مطلع قصیدۀ قاآنی است (عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت | صد شکر که این آمد و صد شکر که آن رفت) و مصرع دوم از مطلع ترجیع بند ملک الشهرای بهار (شاهی به میان آمد و شاهی ز میان رفت | صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت) که هر دو شعر هم مدیح شاهان است، برخلاف شعر خلاقانه‎ای با مضمونی ایمانی که در میان مردم رایج است
user_image
Hamid
۱۳۹۹/۰۳/۰۴ - ۱۴:۲۸:۴۰
سلام وعرض ادبمصرع اول بیت اول شعر که گفته است:(عیدرمضان آمدوماه رمضان رفت)صدشکر که این وصد حیف که آن رفتنوشته بنده حسین حسینیان ازاستهبان فارس در دوره دبیرستان نوشته شده است واصلا قصد خراب کردن شعرشاعر نداشته ام وفقط برای یک اجرای درون مدرسه ای بوده است واینطورشد که این شعرکه در مدح شاهی نوشته شده بود به تعریف عید رمضان وماه رمضان تبدیل شد