قاآنی

قاآنی

غزل شمارهٔ ۳۱

۱

هر جا حکایت از صنمی دلربا رود

از هر زبان بر او همه مدح و ثنا رود

۲

در مسجدی که ساده‌رخی می‌کند نماز

صد دست بر فلک ز برای دعا رود

۳

سر پیش‌ چشم من به حقیقت عزیز نیست

الا دمی که در سر مهر و وفا رود

۴

این پنج روز عمر گرامی عزیز دار

با دوستان بهل که به صدق‌ و صفا رود

۵

چون کس خبر ندارد از اسرار علم غیب

حیفست از آن نفس‌ که به چون و چرا رود

۶

رویی گشاده دار و لبی بسته تا ز در

بیگانه آید ار به درون آشنا رو‌د

۷

تیرم بزن بکش که خطا نیست مرگ من

مرگ من آن دمست که تیرت خطا رود

۸

بر صورتت مگر در و دیوار عاشقند

کز هرکجا روم هه ذکر شما رود

۹

بر گنج طلعت تو اگر بنگرد گدا

چون از مقابل تو رود پادشا رود

۱۰

از خاطرم نمی‌رود آن ساق سیمگون

مشکل خیال سیم ز یاد گدا رود

۱۱

زلفت چو ما نگون و پریشان و درهمست

آشفته روز آنکه تو را در قفا رود

۱۲

خوابم ز چشم رفت و دل از دست و جان ز کف

بر من ز یک نیامدنت تا چها رود

۱۳

دور از تو شخص من پر کاهی فزون نبود

وانهم به باد رفت کنون تاکجا رود

۱۴

مشتاق روی دوست نخواهد به غیر دوست

کان مدّعیست کش سخن از مدعا رود

۱۵

گر خاک پارس‌ شد همه دریا عجب مدار

زین آبهای شور که از چشم ما رود

تصاویر و صوت

دیوان کامل حکیم قاآنی شیرازی با مقدمه و تصحیح ناصر هیری - قاآنی شیرازی - تصویر ۷۴۷
دیوان حکیم قاآنی شیرازی (براساس نسخه میرزا محمود خوانساری) به تصحیح امیرحسین صانعی - قاآنی شیرازی - تصویر ۸۴۷

نظرات