
قاآنی
غزل شمارهٔ ۴۷
۱
به جرم عشق تو گر میزنند بر دارم
گمان مبرکه ز عشق تو دست بردارم
۲
مگوکه جان مرا با تو آشنایی نیست
که با وجود تو از هرکه هست بیزارم
۳
از آن سبب که زبان راز دل نمیداند
حدیث عشق ترا بر زبان نمیآرم
۴
مرا دلیل بس این درگشاد و بست جهان
که رخ گشودی و بستی زبان گفتارم
۵
صمدپرست نخواهد صنم من آن شمنم
که پیش چون تو صنم صورتی گرفتارم
نظرات