
قاآنی
غزل شمارهٔ ۵۴
۱
نکو نبود به یکبار ترک ما گفتن
ز ما بریدن و صد شکوه برملا گفتن
۲
نظر نکردن و از خشم روی تابیدن
غضب نمودن و بیوجه ناسزا گفتن
۳
عبارتی که به بیگانه کس نمی گوید
ادب نکردن و در حق آشنا گفتن
۴
نشان حالت شب یک به یک ادا کردن
حدیث مستی ما را بدان ادا گفتن
۵
هزار عشوه نه یک روز روزها کردن
هزار شکوه نه یکبار بارها گفتن
۶
به سهو زلف تو گفتم شبی که مشک ختاست
هنوز خجلتم آید از آن خطا گفتن
۷
تو گفتهایی که چه گفته است قاآنی
به جان تو که ملولم از آن چها گفتن
نظرات