قاآنی

قاآنی

غزل شمارهٔ ۷۳

۱

تو را رسمست اول دلربایی

نخستین مهر و آخر بی‌ وفایی

۲

در اول می‌نمایی دانهٔ خال

در آخر دام گیسو می گشایی

۳

چو کوته می‌نمودی زلف گفتم

یقین کوته شود شام جدایی

۴

ندانستم کمند طالع من

ز بام وصل یابد نارسایی

۵

برآن بودم که از آهن کنم دل

ندانستم که تو آهن‌ربایی

۶

من آن روز از خرد بیگانه گشتم

که با عشق توکردم آشنایی

۷

نپندارم که باشد تا دم مرگ

گرفتار محبت را رهایی

۸

مرا شاهی چنان لذت نبخشد

که اندر کوی مه رویان گدایی

۹

سحر جانم برآمد بی‌تو از لب

گمان بردم تویی از در درآیی

۱۰

چو دیدم جان محزون بود گفتم

برو دانم که بی‌جانان نپایی

تصاویر و صوت

دیوان حکیم قاآنی شیرازی به کوشش محمدجعفر محجوب - تصویر ۹۹۳

نظرات