
قاآنی
شمارهٔ ۱۲۱
۱
داورا ای که خاک پای ترا
شاه انجم به دیدگان رفته
۲
هفتهای میرودکه شاهد بخت
رخ به جلباب غصه بنهفته
۳
زانکه مداح خود به مثقب فکر
در مدیح تو گوهری سفته
۴
کس بدان پایه مدح نشنیده
کس بدان مایه شعر ناگفته
۵
لیک از آن کاخ مدیح دلکش را
داور روزگار نشنفته
۶
فکرتش ازکلال پژمرده
خاطرش از ملال آشفته
۷
چه شودگر شود ز رحمت تو
مستفیض این روان آلفته
۸
باد از یمن طالع بیدار
بدسگالت به خاک و خون خفته
نظرات