قائم مقام فراهانی

قائم مقام فراهانی

شمارهٔ ۳ - در هجو و نکوهش آصف الدوله و سایر سرداران قشون پس از شکست و فرار از جنگ روس

۱

بگریز به هنگام که هنگام گریزست

رو در پی جان باش که جان سخت عزیزست

۲

جان است نه آن است که آسانش توان داد

بشناس که آسان چه و دشوار چه چیزست

۳

آن آهوی رم دیده که در یک شب و یک روز

از رود ز کم آمده تا دیزج و دیزست

۴

از رود ارس بگذر و بشتاب که اینک

روس است که دنبال تو برداشته ایزست

۵

سختم عجب آید که ترا با صدو ده توپ

رکضت به ستیز آمد و نهضت به سه تیزست

۶

بالله سپاهی که تواش پیش رو آئی

اسباب گریز است نه اصحاب ستیزست

۷

نه دشمن روس است و نه در جنگ و جهاد ست

بل تازه عروس است و پی جمع جهیزست

۸

ای خائن نان و نمک شاه و ولی عهد

حق نمک شاه و ولی عهد گریزست!

۹

پر گرد و غبار از چه شود حیف بود حیف

آن سنبل مشکین که به گل غالیه بیزست

۱۰

حاشا که توان آهن و پولاد بریدن

با دشنه مومین که نه تندست و نه تیزست

۱۱

آن صلح به هم برزن و از جنگ به در زن

نه مرد نبردست زنی قحبه و هیزست

۱۲

گوید که غلام در شاهنشهم اما

بالله نه غلام است اگر هست کنیزست

۱۳

آن پر خور کم دو که به یک حمله ببلعد

هریا بس و رطبی که به هر سفره و میزست

۱۴

بار و بنه را ریخته وز معرکه بگریخت

آن ظلم ببر بین که چه با عجز بریزست

۱۵

برگشته به صد خواری و بی عاری و اینک

باز از پی اخذ طمع دانک و قفیزست

۱۶

چون آن بچه کش... بدرد لوطی و فی الحال

باز از پی طعم مزه جوز و مویزست

۱۷

در عز و غنا بین که به الف و به کرور است

در قدر و بها بین که نه فلس و نه پشیزست

۱۸

آخر به من ای قوم بگوئید کز این مرد

چیزی که ولی عهد پسندیده چه چیزست؟

۱۹

نه فارس میدان و نه گردونه سوارست

نه صاحب ادراک و نه عقل و نه تمیزست

تصاویر و صوت

نظرات