قائم مقام فراهانی

قائم مقام فراهانی

شمارهٔ ۹ - در نکوهش حاجی میرزا آقاسی

۱

زاهد چه بلائی تو که این رشته تسبیح

از دست تو سوراخ به سوراخ گریزد

۲

خلق ار همه دنبال تو افتند عجب نیست

یک بره ندیدم که ز سلاخ گریزد

۳

حرف از دهن تست کزین سان بجهد تیز

یا تیز که از معده نفاخ گریزد

۴

هر کو به تو همسایه شود در چمن خلد

از جنت و از چشمه نضاخ گریزد

۵

آنی تو که چون نظم دری خوانی و تازی

نظم از سخن عمعق و شماخ گریزد

۶

من از تو گریزانم ازیرا که روا نیست

گر صاحب تقوی نه ز اوساخ گریزد

۷

ورنه نتوان گفت که در جرگه شاهان

شاهین ز حمامات و زافراخ گریزد

۸

در مذهب من از سگ گر باشد کمتر

شیری که چو گاوش بزند شاخ گریزد

۹

مردی که زصد تیزی صمصام نترسد

شاید که از یک ریزه صملاخ گریزد

۱۰

آن غوک غدیرست که از روده بترسد

وان موش بیابان که ز سلاخ گریزد

۱۱

وان دل که زصد نرگس جماش نه لغزد

باشد که ز یک ناکس جماخ گریزد

۱۲

نبود عجب از مرد کشاور که به دی ماه

از باغ برون آید و در کاخ گریزد

۱۳

بس راکب و راجل که چو دی در رسد از دشت

زی شهر به شملال و به شرواخ گریزد

۱۴

بلبل که بود عاشق رخسار گل از گل

در باغ شود زاغ چو گستاخ گریزد

۱۵

سار است و چکاوک که ز بستان به زمستان

هم چون ملخ از بدوی ملاخ گریزد

۱۶

با این همه عبدی که به مولا بودش انس

بالله که به صد ناله و صد آخ گریزد

۱۷

برفاخته نسبت نه توان داد که آسان

از جلوه گه سرو به جلواخ گریزد

۱۸

مرغی که همه ساله خورد دانه ز یک تاک

حاشا که ز عنقود وز شمراخ گریزد

۱۹

چون باد خزان بار رزان جمله فرو ریخت

آسیمه به هر لانه و هر لاخ گریزد

۲۰

بی چاره چوزین باغ به در راه ندارد

ناچار ازین شاخ به آن شاخ گریزد

تصاویر و صوت

نظرات