غالب دهلوی

غالب دهلوی

شمارهٔ ۱۲۶

۱

خوش ست آن که با خویش جز غم ندارد

ولی خوشترست آن که این هم ندارد

۲

قوی کرده پیوند ناسور پشتش

گرانمایه زخمی که مرهم ندارد

۳

سرابی که رخشد به ویرانه خوشتر

ز چشمی که پیرایه نم ندارد

۴

به جوش عرق رنگ درباخت رویت

گل از نازکی تاب شبنم ندارد

۵

گلت را نوا نرگست را تماشا

تو داری بهاری که عالم ندارد

۶

چه ناکس شمرد آن که خون ریخت ما را

به تیغی که ترکیب او خم ندارد

۷

ز ماتم نباشد سیه پوش زلفت

که هندو بدین گونه ماتم ندارد

۸

نگهدار خود را وز آینه بگذر

نگاه تو پروای خود هم ندارد

۹

سخن نیست در لطف این قطعه غالب

بهشتی بود هند کادم ندارد

تصاویر و صوت

دیوان غالب دهلوی به کوشش دکتر محسن کیانی - غالب دهلوی - تصویر ۱۱۷

نظرات