غالب دهلوی

غالب دهلوی

شمارهٔ ۲۱۶

۱

خوشا روز و شب کلکته و عیش مقیمانش

گورنر مهر و مکناتن بهادر ماه تابانش

۲

سکندر با همه گردنکشی چاووش درگاهش

ارسطو با همه دانشوری طفل دبستانش

۳

کمند گردن شیران رم جولان شبدیزش

جواهر سرمه چشم غزالان گرد میدانش

۴

به انداز تمنا غایبان را دل گرفتارش

به هنگام تماشا حاضران را دیده حیرانش

۵

تن سهراب و رستم رعشه دار از بیم شمشیرش

سر اسکندر و دارا فگار از چوب دربانش

۶

زبانها ساتگین گردان به پرسشهای پیدایش

نفس ها باده پیمای نوازشهای پنهانش

۷

به ذوق لطف عاجزپروری دلها نکو خواهش

به شکر فیض نصفت گستری لبها ثناخوانش

۸

شمار جوهر اسرار دانایی ز ایمانش

فروغ جبهه منشور خاقانی ز عنوانش

۹

هم از خوبی به بزم اندر دل افروزست گفتارش

هم از مردی به رزم اندر جگردوزست پیکانش

۱۰

اگر گویی مروت گویم آن رنگی ز گلزارش

اگر گویی فتوت گویم آن بویی ز بستانش

۱۱

به مدحش گرچه کم گفتم ولی زان گونه در سفتم

که در سلک غزل جا داده‌ام غالب به دیوانش

تصاویر و صوت

دیوان غالب دهلوی به کوشش دکتر محسن کیانی - غالب دهلوی - تصویر ۱۵۶

نظرات