
غالب دهلوی
شمارهٔ ۲۵۶
۱
خود را همی به نقش طرازی علم کنم
تا با تو خوش نشینم و نظاره هم کنم
۲
خواهی فراغ خویش بیفزای بر ستم
تا در عوض همان قدر از شکوه کم کنم
۳
قاتل بهانه جوی و دعا بی اثر بیا
کز گریه آبگیری تیغ ستم کنم
۴
طفل ست و تندخوی ببینم چه می کند؟
رامم ولی به عربده دانسته رم کنم
۵
گردون وبال گردن من ساخت مدتی ست
کو دست تا به گردن دلدار خم کنم؟
۶
یارب به شهوت و غضبم اختیار بخش
چندان که دفع لذت و جذب الم کنم
۷
تا دخل من به عشق فزون تر بود ز خرج
خواهم که از تو بیش کشم ناز و کم کنم
۸
غلتد دمم به مشک ز فیض هوای زلف
قانون فن غالیه سایی رقم کنم
۹
خشکست کشت شیوه تحریر رفتگان
سیرابش از نم رگ ابر قلم کنم
۱۰
غالب به اختیار سیاحت ز من مخواه
کو فتنه ای که سیر بلاد عجم کنم
نظرات