غالب دهلوی

غالب دهلوی

شمارهٔ ۲۶

۱

باده مشکبوی ما بید و کنار کشت ما

کوثر و سلسبیل ما طوبی ما بهشت ما

۲

بس که غم تو بوده است تعبیه در سرشت ما

نسخه فتنه می برد چرخ ز سرنوشت ما

۳

حسرت وصل از چه رو چون به خیال سرخوشیم

ابر اگر بایستد بر لب جوست کشت ما

۴

نور خرد ز آگهی خواهش تن پدید کرد

صرف ز قوم دوزخ ست نامیه در بهشت ما

۵

این همه از عتاب تو ایمنی عدو چراست؟

ای به بدی و ناخوشی خوی تو سرنوشت ما

۶

برده صد اربعین به سر، بر سر صد هزار خم

گر بنهی در آفتاب، باده چکد ز خشت ما

۷

بی خطر از خودی برآ، لب به «انا الصنم » گشا

شیوه گیر و دار نیست در کنش کنشت ما

۸

باده اگر بود حرام بذله خلاف شرع نیست

دل ننهی به خوب ما، طعنه مزن به زشت ما

۹

گفت به حکم حسرتی غالب خسته این غزل

شاد به هیچ می شود طبع وفا سرشت ما

تصاویر و صوت

نظرات