غالب دهلوی

غالب دهلوی

شمارهٔ ۲۷۵

۱

سوخت جگر تا کجا رنج چکیدن دهیم

رنگ شو ای خون گرم تا به پریدن دهیم

۲

عرصه شوق تو را مشت غباریم ما

تن چو بریزد ز هم هم به تپیدن دهیم

۳

جلوه غلط کرده اند رخ بگشا تا ز مهر

ذره و پروانه را مژده دیدن دهیم

۴

سبزه ما در عدم تشنه برق بلاست

در ره سیل بهار شرح دمیدن دهیم

۵

بو که به مستی زنیم بر سر و دستار گل

تا می گلفام را مزد رسیدن دهیم

۶

بر اثر کوهکن ناله فرستاده ایم

تا جگر سنگ را ذوق دریدن دهیم

۷

شیوه تسلیم ما بوده تواضع طلب

در خم محراب تیغ تن به خمیدن دهیم

۸

دامن از آلودگی سخت گران گشته است

وه که درآرد ز پا به که به چیدن دهیم

۹

خیز که راز درون در جگر نی دمیم

ناله خود را ز خویش داد شنیدن دهیم

۱۰

غالب از اوراق ما نقش ظهوری دمید

سرمه حیرت کشیم دیده به دیدن دهیم

تصاویر و صوت

نظرات