
غالب دهلوی
شمارهٔ ۲۹۹
۱
حق که حقست سمیع ست فلانی بشنو
بشنو گر تو خداوند جهانی بشنو
۲
لن ترانی به جواب ارنی چند و چرا؟
من نه اینم بشناس و تو نه آنی بشنو
۳
سوی خود خوان و به خلوتگه خاضم جا ده
آنچه دانی بشمار آنچه ندانی بشنو
۴
پرده ای چند به آهنگ نکیسا بسرای
غزلی چند به هنجار فغانی بشنو
۵
لختی آیینه برابر نه و صورت بنگر
پاره ای گوش به من دار و معانی بشنو
۶
هر چه سنجم به تو ز اندیشه پیری بپذیر
هر چه گویم به تو از عیش جوانی بشنو
۷
داستان من و بیداری شبهای فراق
تا نخسبی و به پاسم ننشانی بشنو
۸
چاره جو نیستم و نیز فضولی نکنم
من و اندوه تو چندان که توانی بشنو
۹
زین که دیدی به جحیمم طلب رحم خطاست
سخنی چند ز غمهای نهانی بشنو
۱۰
نامه در نیمه ره بود که غالب جان داد
ورق از هم در و این مژده زبانی بشنو
نظرات