قطران تبریزی

قطران تبریزی

شمارهٔ ۲۹ - فی المدیحه

۱

ملکا تنت ز جان آمده جانت از خرد است

اورمزدی تو و فرخنده سپندارمذست

۲

شادمان بنشین و ز دست دلفروز بتان

باده بستان که جهان با دل خصمانت بداست

۳

وعده عمر تو از یزدان صدبار ده است

وعده ملک تو از باری ده بار صداست

۴

بخت فیروز تو پاینده تر است از که قاف

بخت خصمان تو چون آب میان سبد است

۵

در بر بخشش تو بخشش پرویز هبا

بخوشی لفظ تو دستان زدن بار بداست

۶

دشمن خود بود آنکس که بود دشمن تو

آن کجا دوست ترا دوست تن و جان خوداست

۷

بزمی بر تو چنانی که بگردون بر مهر

بجهان در تو چنانی که بجان در خرد است

۸

هست مقراضی منسوج بچشم تو چنان

که بچشم دگران کهنه پلاس نمداست

۹

بهمه کاری توقیع همی زن که فلک

بهمه کار تو تا محشر توقیع زد است

۱۰

هرکه او دست بکین تو فشاند شب و روز

بر تن و جانش ز بخت بد دائم نکداست

۱۱

باد چندانت به پیروزی در ملک بقا

که به آفاق درون مرد و زن و دام و دد است

تصاویر و صوت

دیوان قطران تبریزی به اهتمام محمد نخجوانی - تصویر ۹۳

نظرات