
قطران تبریزی
شمارهٔ ۱۰۷
۱
ای آفتاب روشن تابان میان گلشن
آرام شهر مائی نام تو شیر اوژن
۲
از فخر نام داری و ز نام نیک جوشن
فرخنده باد بر تو نوروز و سیر گلشن
۳
گیتی بتست خرم گردون بتست روشن
ناز روان مائی رنج روان دشمن
۴
در زیر دشمنانت سوسن شود چو سوزن
در دست دوستانت سوزن شود چو سوسن
۵
بستند بخت و دولت با دامن تو دامن
وندر زدند آتش دشمنت را بخرمن
۶
با دوستان همی زی با دشمنان همی زن
با دوستان بساغر با دشمنان به آهن
۷
هستی بکف کافی مر جود را تو معدن
هستی برای روشن مر فضل را تو مسکن
تصاویر و صوت

نظرات