
قطران تبریزی
شمارهٔ ۱۱۶
۱
شد از بهار خجسته سپاه برد شکسته
بر اوستاد موفق بهار باد خجسته
۲
همیشه بادا دستش بدست ساغر و دسته
رخ ولیش شکفته دل عدوش شکسته
۳
همیشه باد دل آن کفیده چون دل پسته
که دل ندارد با او بدوستاری بسته
۴
همیشه همچو فرشته ز مرگ بادا رسته
که فعلش آن فرشته است و رسمش آن فرشته
۵
رونده بادا دولت بدو چو باز بمسته
زمانه پیشش بر پای و او بتخت نشسته
۶
ببزمش اندر بازار خوبرویان بسته
بباغ دولتش اندر درخت شادی رسته
۷
ز تنش رنج رمیده ز جانش انده جسته
زمانه یارش با دو ستاره بادش جسته
۸
به آب دولت بادا مدام رویش شسته
سر محبش سبز و تن عدویش خسته
تصاویر و صوت

نظرات