
قطران تبریزی
شمارهٔ ۱۱۸
۱
ای نیزه تو گوی و دل دشمن انگله
خصم تو روبهست و حسام تو بنگله
۲
با خوی تو نه مشک بکار و نه غالیه
با روی تو نه شمع بکار و نه مشعله
۳
شیرین حدیث شاهی و شیرین مناظره
نیکو خصال میری و نیکو معامله
۴
بر کارهای شیر بتغافل همی زنی
بر کارهای خیر نداری تغافله
۵
از بهر آنکه یکدله بخشی مرا عطا
گویم همه مدیح و ثنای تو یکدله
۶
خشنود از آن شدند همه مردمان ز تو
کز دست تو همیشه درم را بود گله
۷
از درد و رنج راه نپرداختی بمن
چون کردیم پرندوش از زلزله یله
۸
تا لاجرم چنان شدم از آرزوی تو
کز هم همی ندانم سنبل ز سنبله
تصاویر و صوت

نظرات