
قطران تبریزی
شمارهٔ ۱۲۸
۱
ای درم یافته از دست تو ارزانی
ای کرم داشته ایزد بتو ارزانی
۲
تو بگیتی در فاشی بگهر پاشی
تو چو لقمانی هنگام سخندانی
۳
تو توانائی داری بهمه چیزی
لیکن خویشتن دیدن نتوانی
۴
آنچه بستانی از خصم بدشواری
به یکی بخشی در بزم به آسانی
۵
همه میرانت همواره بفرمانند
بهمه کاری بر جمله سلیمانی
۶
زی تو مهمانی دائم بود و گوهر
نبود یک شب نزد تو به مهمانی
۷
همه گفتار سخاوت را معنائی
همه دعوی شجاعت را برهانی
۸
روبهان باشند در پیش تو بیچاره
بمصاف اندر شیران بیابانی
۹
تو از ان زندان آخر بمراد دل
برهی روزی چون یوسف زندانی
تصاویر و صوت

نظرات