قطران تبریزی

قطران تبریزی

شمارهٔ ۱۳۵

۱

شاه زمینی و پادشاه زمانی

جز بفریدون با هیچ خلق نمانی

۲

جد تو گرچه جهان بپیری بگشاد

تو بگشادی همه جهان بجوانی

۳

جان ولی را همه سلامت و سودی

جسم عدو را همه بلا و زیانی

۴

آن را کش مال خویش روزی باشد

میل ندارد بگنجهای نهانی

۵

عمر بشادی و خرمی گذراند

دائم چو نان که تو همی گذرانی

۶

بخشش و بخشایش است کار تو دائم

زانکه همه رازهای گیتی دانی

۷

جشن خزانست و وقت خون رزانست

خون رزان خور بیاد جشن خزانی

۸

کنون چون به باغ اندرون بگذری

بجز نار و سیب و بهی ننگری

۹

بهم ساخته سیب سرخ و سپید

چو مریخ پیوسته با مشتری

۱۰

هوا گشت چون نیلگون پرنیان

زمین گشت چون سبز گون ششتری

۱۱

ز نیلوفر و گل بدل دادمان

می و زعفران چرخ نیلوفری

۱۲

شده بلبل از باغ و با او شده

گل تازه و ارغوان طری

۱۳

سیه پوش زاغ آمده با فغان

چو بدخواه شاه جهان لشگری

۱۴

بملک اندرون جاودان زنده باد

تن از رنج خالی دل از غم بری

تصاویر و صوت

نظرات