
قطران تبریزی
شمارهٔ ۳۰
۱
ماهی دل من بر دو دل خویش بمن داد
من هستم از او خرم و او هست ز من شاد
۲
بی من نکند شادی و بی من نخورد می
همواره چنان بوده و پیوسته چنین باد
۳
با ناله و فریادم و با خواهش و کاهش
از بسکه همی روز جدائیش کنم یاد
۴
من بر بت خویش ایمنم و نیستم ایمن
برگشت زمانه همه زان خواهم فریاد
۵
ای لؤلؤ شهوار بپوشیده بدیبا
وی سوسن آزاد بپوشیده بشمشاد
۶
آنکس که ترا کشت هوای دل من کشت
وانکس که ترا زاد هوای دل من زاد
۷
ترسم که تو از مهر من آزاد کنی دل
وز مهر تو هرگز نشود جان من آزاد
تصاویر و صوت

نظرات