
قطران تبریزی
شمارهٔ ۵۷
۱
آن را که همی جست و دلم بخت بمن داد
اکنون بستاند دلم از ناز و طرب داد
۲
از بخت بد آزادم و از یار بشادی
شاد است بمن همچو من آن ماه پریزاد
۳
گر شادم از آن یار وفادار عجب نیست
گز یار وفادار همه خلق بود شاد
۴
گر لاله و شمشاد نروید بجهان نیز
بس باد مرا زلف و رخش لاله و شمشاد
۵
تا من بزیم قصه نوشاد نخوانم
کز دیدن او مجلس من گشت چو نوشاد
۶
چون آهن و پولاد قوی بود جدائی
از تف دلم نرم شد آن آهن و پولاد
۷
بی یار نباشد تن من نیز بزاری
بیمن نبود نیز دل خسته بفریاد
۸
دیگر نکشد بنده ای آزار ز من نیز
اکنون که من از بند جدائی شدم آزاد
۹
غم خوردم بل عاقبت کارنکو گشت
همواره مرا عاقبت کار چنین باد
تصاویر و صوت

نظرات