
قطران تبریزی
شمارهٔ ۵۹
۱
هرگه که مرا ز آمدن تو خبر آید
از جان و دلم انده دیرینه برآید
۲
بسیار عنا دیدم در کان گهر من
از بخت همی کانم نزد گهر آید
۳
هر روز من از آمدنت شاد کنم دل
هر روز همی تخم نشاطم ببر آید
۴
اکنون که بداندیش مرا جان بسر آمد
دانم که غم دوری ما هم بسر آید
۵
گر غم بفراق اندر مان بیشتر آمد
شادی بوصال اندر مان بیشتر آید
۶
اکنون که سعادت را بر من گذر آمد
دانم که غم هجر ترا هم گذر آید
نظرات